هنگامی که مردم از ارزشگذاری کسب و کار صحبت به میان میآورند، یا منظورشان خود فرایند تعیین ارزش کسب و کار است و یا مستقیما به خود ارزش اشاره دارند. روشهای زیادی برای تعیین ارزش یک کسب و کار وجود دارد که سه تای آنها بیشترین کاربرد را دارد. رویکردهای دارایی محور، ارزش درآمد محور و ارزش بازار میتوانند به شما در تعیین ارزش کسب و کارتان کمک کنند.
در شرایط انتزاعی و ایده آل بازار هر سه روش به ارزش یکسانی میرسند. اما در عمل، شما به سه عدد متفاوت خواهید رسید. روال معمول این است که برای رسیدن به منصفانه ترین قیمت به نحوی متوسطی از این سه عدد را در نظر میگیرند.
ارزشگذاریهای تجاری کمک میکند تا شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه عملکرد خود را بررسی کنند، تیمهای جذب و ادغام اهداف را تجزیه و تحلیل کنند و کارآفرینان بتوانند پول بیشتری جمعآوری کنند.
در علوم مختلف تعاریف زیادی برای مفهوم ارزش وجود دارد. اما هنگامی که در علوم مالی و اقتصادی از ارزش سخن میگوییم، منظور ارزش فعلی یک دارایی یا کسب و کار است. ارزش کسب و کار میتواند نشان دهنده ارزش ذاتی، ارزش اقتصادی، ارزش منصفانه یا ارزش بازار باشد.
برای مطالعه بیشتر پیشنهاد میکنیم از مقاله موفقیت و راه های رسیدن به موفقیت در فروش در وبلاگ دکتر آنت بازدید نمایید.
مفهوم ارزشگذاری چیست؟
در تعریف ارزشگذاری (Valuation) با ارزشیابی و یک فرآیند کمی و تحلیلی مواجه میشویم. عملی که در ارزشگذاری کسب و کار انجام میشود، به زبان ساده یک تخمین است.
صاحبان کسب و کار نباید خودشان کار ارزشگذاری کسب و کارشان را انجام دهند. اگر خودتان دست به این کار بزنید، مثل این میماند که از مادری بپرسند که کودک اش چقدر با مهارت است. نه صاحب کسب و کار و نه مادر نمیتوانند به دور از قضاوت شخصی، پاسخ این این پرسش را بدهند. یک ارزیاب کسب و کار یا هرکسی که کسب و کار شما را ارزشگذاری میکند، از روشهای متنوعی برای تعیین قیمت منصفانه کسب و کارتان بهره میگیرد.
اگر شما قصد تعیین ارزش اقتصادی یک دارایی، یک شرکت، یک واحد تجاری و یا یک کارجدید را داشته باشید، در مسیر ارزشگذاری کسب و کار قرار میگیرید. طی روند ارزشگذاری، ارزش منصفانه آن دارایی و همچنین ارزش شرکت در مقایسه با سایر شرکتها مشخص میشود.
برای انجام ارزشگذاری به طیف وسیعی از اطلاعات نیاز داریم. میزان درآمد، سود و زیانها، داراییهای منقول، جریان نقدینگی و… همگی در روند ارزشگذاری یک کسب و کار موثر هستند.
ارزشگذاری برای کارآفرینی که در ابتدای مسیر است، به دلیل کمبود داده و اطلاعات، اندکی دشوارتر است اما شرایط به گونهای است که هم کسب و کارهای نوپا هم آنهایی که به بلوغ رسیدهاند، به خدمات ارزشگذاری نیاز پیدا میکنند. تنها تفاوت این قضیه استفاده از روشهای مختلف ارزش گذاری کسب و کارها بر اساس شرایط منحصر به فرد آنها است.
هر یک از مفاهیم ارزش در علوم مالی معنای دقیق خود را دارند:
-ارزش ذاتی به معنای ارزش واقعی یک شرکت، با در نظر گرفتن ارزش تمام داراییهای مشهود و نامشهود آن است که از طریق تحلیل بنیادین به دست میآید.
-ارزش اقتصادی حداکثر ارزش یا قیمتی است که خریداران یا سرمایهگذاران برای یک دارایی یا شرکت قائل میشوند و حاضر به پرداخت آن هستند.
-ارزش منصفانه گاهی اوقات با عبارت ارزش بازار جایگزین میشود. این دو عبارت مفاهیم بسیار نزدیکی به هم دارند اما تفاوتهایی جزئی میان آن دو وجود دارد. ارزش منصفانه، قیمتی منطقی از دیدگاه فعالان بازار و مورد توافق فروشنده و خریدار است، به شرطی که هر دو طرف با تمایل و آگاهی کامل حاضر به معامله شده باشند.
-ارزش بازار، قیمتی است که در بازار بر اساس میزان عرضه و تقاضا تعیین میشود.
به چه کسی ارزشگذار گفته میشود؟
ارزشگذار یا کارشناس ارزشگذاری در قدم اول یک تحلیلگر است. او با در نظر گرفتن عوامل مختلفی مانند میزان سرمایه، چشمانداز درآمدی آینده، ارزش دارایی فعلی و مدیریت آن کسب و کار، طی فرآیندی ارزش آن شرکت یا کسب و کار را مشخص میکند.
درباره زمان و مدیریت آن در مقاله مدیریت زمان و دلیل اهمیت آن در وبسایت دکتر مهدی آنت بیشتر بخوانید!
چرا روشهای ارزشگذاری متفاوت است؟
از آن جایی که ارزشگذاری به صورت مستقیم از رویدادهای اقتصادی، درآمد فعلی و چشمانداز آینده تاثیر میپذیرد و از آن جایی که ابزارهایی که برای ارزشگذاری استفاده میشود، متفاوت است، ما یک روش ثابت برای ارزشگذاری کسب و کار نداریم. درست است که رویکردهای رایجی برای ارزشگذاری یک فعالیت وجود دارد اما گاهی تحلیلگران مجبور به استفاده از ابزارهایی خاص و طراحی مجدد مدل ارزشگذاری خود میشوند.
به عبارت دیگر، ما از یک روش کلی برای ارزشگذاری بهرهمند نیستیم. زیرا جزئیات هر پروژه با پروژهای دیگر کاملا متفاوت است. فرآیند ارزشگذاری کسب و کار با توجه به نظر شخصی ارزشگذار، تخصص تیم شما، محصول، داراییها، فرصتهای موجود در بازار و عملکرد رقبا میتواند مدل ارزشگذاری مخصوص به خود را داشته باشد.
دلایل ارزشگذاری کسب و کار
شرکتها در مراحل مختلف فعالیت خود نیازمند ارزشگذاری دقیق هستند. برخی کسب و کارهای نوپا در ابتدای فعالیت خود برای جذب سرمایه و برخی شرکتهای متوسط و بزرگ در هنگام ادغام و یا تملیک باید ارزشگذاری شوند.
برخی از مهمترین دلایل ارزشگذاری شرکتها به شرح زیر است:
یافتن ارزش معامله
زمانی که فرد یا نهادی قصد خرید برند یا شرکتی را داشته باشد، باید ارزش منصفانه یا همان ارزش معامله آن تعیین شود. ارزش معامله در واقع قیمتی است که هر دو طرف معامله بر سر آن توافق دارند. ارزش معامله شرکت میتواند کمتر یا بیشتر از ارزش ذاتی آن باشد که به کمک ارزشگذاری دقیق میتوان آن را تعیین کرد.
جذب سرمایه
شرکتها هنگام جذب سرمایه، برای تعیین سهم سرمایهگذار باید ارزشگذاری شوند. زیرا سهم سرمایهگذار بر اساس نسبت سرمایه وارد شده به شرکت تقسیم بر ارزش پس از جذب سرمایه شرکت تعیین میشود.
ادغام و تملیک
ادغام زمانی اتفاق میافتد که دو شرکت، به دلایل مختلف و از منظر گسترش فعالیتها، کاهش هزینهها و دلایل دیگر به یک شرکت تبدیل شوند. در زمان ادغام و تملیک شرکتها، برای مشخص شدن ارزش معامله یا سهم دو طرف، لازم است شرکتها ارزشگذاری شوند.
گاهی اوقات در زمان ادغام شرکتها، طرفین برای پرداخت بهای معامله به جای پرداخت پول نقد از واگذاری سهام استفاده میکنند. در این حالت برای آن که بتوان ارزش دقیق سهم هر شرکت را حساب کرد، باید شرکتها را ارزشگذاری کرد.
همکاری مشترک
وقتی که دو یا چند شرکت با اهداف افزایشی برای به اشتراکگذاری منابع خود با هم توافق میکنند، ارزشگذاری شرکتها پیش نیاز فرایند تعیین سهم و میزان مشارکت طرفین است.
فلسفه ارزشگذاری کسب و کارها چیست؟
به طور کلی نگرشی که وجود دارداین است که برای یک دارایی کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن پولی پرداخت نشود. در عین حال همیشه افرادی وجود دارند که معتقدند برای کسب و کار خودشان هر قیمتی قابل توجیه است اما از آن جایی که در رابطه مالی، نیاز به جریان منطقی نقدینگی وجود دارد، ارزش کسب و کار باید توسط واقعیت پشتیبانی شود.
کلیه کاری که در فرآیند ارزشگذاری انجام میشود، این است که تعیین ارزش کسب و کار را با اطمینان بالا انجام دهند و سعی کنند رشدی که در جریانهای نقدی انتظار میرود را در نظر داشته باشد. پس برای تعیین ارزش واقعی شرکتها به خدمات ارزشگذاری احتیاج داریم.
برای ارزشگذاری چه دادههای مورد استفاده قرار میگیرند؟
اطلاعات کلیدی برای تعیین ارزش کسب و کار وجود دارد:
۱. سوابق مالی
داشتن سوابق مالی دقیق و مستند از آمدها، هزینهها و بدهیها به تحلیلگران مالی اجازه میدهد تا جریان وجوه نقد و سود آتی را تعیین کنند. دادههای مالی نیز برای محاسبه نرخ رشد حیاتی است. مشاغل نوپایی که چشمانداز رشد بالایی دارند، ارزشهای بالاتری دریافت میکنند.
۲. تجربه مدیریت
مدیرانی که سابقه موفقیت بالایی دارند بر ارزش کسب و کار تاثیر مثبتی میگذارند. اما اگر بقای کل یک کسب و کار فقط به مجموعه مهارتهای منحصر به فرد مدیر عامل آن بستگی داشته باشد، سرمایه گذاران نمیتوانند این ریسک را نادیده بگیرند. تجربه و انگیزه کارکنان به همان اندازه مهم است و متخصصان باهوش و وفادار و متعهد، ارزش شرکتی را که در آن کار میکنند افزایش میدهند. پیشنهاد میکنیم از مقاله تعهدکاری و نقش آن در موفقیت افراد! در وبلاگ دکتر مهدی آنت بازدید فرمایید.
۳. وضعیت بازار
وضعیت اقتصاد، نرخ بهره و متوسط حقوق از دیگر عواملی هستند که باید در نظر گرفته شوند. یک اقتصاد پر رونق میتواند تقاضا برای محصولات و خدمات خاص را افزایش دهد. با این حال، وقتی بازار به شدت رقابتی است و یک بخش از بازار توسط شرکتهایی با فعالیت مشابه اشباع شده است، ارزش کسب و کار و شرکتهای تازه وارد به این صنعت کاهش مییابد.
۴. داراییهای نامشهود
شهرت، علائم تجاری (لوگو و برند) و روابط با مشتری میتواند بر ارزشگذاری کسب و کار تاثیر داشته و آن را افزایش دهد. اگرچه معمولا تعیین رقم برای این داراییها دشوار است، اما تاثیر آنها قابل توجه است.
۵. داراییهای مشهود
ابزارها، وسایل و محل کسب و کار نیز باید در نظر گرفته شوند و ارزش آنها به راحتی قابل محاسبه است. داراییهای فیزیکی بسته به حجم و کیفیتشان میتوانند ارزشگذاری فعالیت و تجارت را افزایش دهند.
۶. اندازه شرکت
شرکتهای بزرگتر معمولا به دلیل جریانهای درآمدی بیشتر، ارزش تجاری بیشتری نسبت به رقبای کوچکتر خود دارند. کسب و کارهای بزرگ همچنین تمایل دارند دسترسی آسانتری به سرمایه و محصولات توسعه یافته داشته باشند و کمتر تحت تاثیر از دست دادن رهبران مهم و اصلی قرار میگیرند.
۷. مزیت رقابتی
اگر شرکتی نتواند مزیت رقابتی خود را در طول زمان حفظ کند، ارزش کسب و کار او ضربه خواهد خورد. اما شرکتهایی که میتوانند مزیت رقابتی خود را برای مدت طولانیتری حفظ کنند، میتوانند ارزشهای بالاتری داشته باشند.
چالشهای موجود برای ارزشگذاری و کسب و کار
ارزشگذاری فرایندی پیچیده و همراه با چالش است. هدف از ارزشگذاری برند و کسب و کار یافتن ارزش ذاتی یک شرکت است. برای تعیین ارزش ذاتی یک شرکت نیازمند دانستن تمام اطلاعات مربوط به آن شرکت هستیم، از جریانهای درآمدی فعلی و بالقوه، صورتهای مالی و وضعیت فروش قبلی و پیشبینی شده گرفته تا اندازه بازار و سهم از بازار، ارزش برند، عملکرد مدیران و غیره.
بدیهی است که دسترسی به تمام این اطلاعات چندان آسان نباشد. میتوان دو چالش اصلی برای ارزش گذاری کسب و کارها را در دو مورد زیر خلاصه کرد:
عدم دسترسی به اطلاعات شرکتها
دسترسی به تمام اطلاعات یک شرکت، حتی در خصوص شرکتهای بورسی که صورتهای مالی آنها به طور منظم در دسترس عموم قرار میگیرد، بسیار سخت است.
نبود اتفاق نظر بر سر انواع روشهای ارزشگذاری
روشهای متعددی برای ارزشگذاری شرکتها وجود دارد. هر یک از این روشها بر اساس میزان تناسب با نوع شرکت، میزان بزرگی و شرایط آن میتواند به کار گرفته شود. از طرفی به دلیل تفاوتهای عمیق میان شرکتها، بر سر روشهای ارزشگذاری قابل به کارگیری اتفاق نظر وجود ندارد.
این دو چالش اصلی موجب میشود که تحلیلگران دائما به دنبال یافتن دقیقترین تخمین از ارزشگذاری یک کسب و کار باشند. یکی از انواع کسب و کارهایی که نیازمند ارزشگذاری دقیق است، استارتاپها هستند. میتوان گفت ارزشگذاری دقیق یک استارتاپ، جذب سرمایه را به یک معامله بُرد-بُرد، برای سرمایهگذاران و موسسان تبدیل میکند.
ارزشگذاری شرکت با استفاده از قیمت سهام
زمانی که یک شرکت به صورت عمومی معامله میشود، به راحتی و با استفاده از قیمت سهام میتوان ارزش بازاری آن را برآورد کرد. این روش سادهترین روش برای مشخص کردن ارزش کسب و کار و شرکت است، ولی بهترین روش موجود نیست.
قیمت سهم مبتنی بر ارزش درک شده از شرکت است و نشان دهنده ارزش واقعی شرکت نمیباشد. جنبه ذهنی قیمت سهام یکی از دلایل نوسان آن است. استفاده صرف از قیمت سهام برای ارزشگذاری ریسک زیادی دارد، چرا که:
ریسکهای استفاده از قیمت سهام در ارزشگذاری
-ممکن است سرمایه گذاران ارزش سهم را بر مبنای موفقیت یک محصول در حال ساخت جدید برآورد کنند. زمانی که یک محصول شروع به کار می کند، ممکن است قیمت ثابتی داشته باشد یا ارزش سهام کاهش یابد.
-سرمایه گذارانی که میخواهند سهام یک شرکت را خریداری کنند، ممکن است ارزشگذاری کسب و کار آنها موثق نباشند.
-ممکن است سرمایه گذاران رشدی را در آینده پیشبینی کنند که هیچ وقت اتفاق نیفتد.
-شاید سرمایه گذاران این فرض را داشته باشند که به دلیل رشد شرکت در یک سال اخیر، همین رشد در سال آینده هم وجود خواهد داشت. هیچ لزومی برای مصداق داشتن این پیشبینی در همه موارد وجود ندارد.
-قیمت سهام ممکن است در واکنش به خبرهای بدی تغییر پیدا کند و نشان دهنده ارزش واقعی شرکت نباشد.
-در صورتی که یک شرکت به صورت سنگین مورد معامله قرار نگیرد، قیمت سهام معنادار نخواهد بود.
البته در صورتی که شرکت شما به صورت عمومی مورد معامله قرار نگیرد (شرایطی که اکثر کسب و کارهای کوچک دارند)، برای تخمین ارزش کسب و کار و شرکت به یک روش متفاوت نیاز خواهید داشت و این روش یک تخمین نادرست به شما خواهد داد.
از مقاله اهمیت استراتژی فروش خوب در موفقیت کسب و کار در وبلاگ DR.Mahdi anet بازدید نمایید.
ارزشگذاری کسب و کار از نگاه دکتر مهدی آنت
از نظر مهدی آنت ارزشگذاری کسب و کار به دو گروه تقسیم میشود:
-ذات یک کسب و کار
-از روشهای اقتصادی، نمودارها، جدولها و…
اگر از روش اقتصادی و دیدن نمودارها و محاسبات به این موضوع بپردازیم با این سوالات رو به رو میشویم:
- یک کسب و کار چه داراییهایی دارد؟
- ارزش املاک و ساختمانهای یک شرکت چه میزان است؟
- برند و نام این شرکت چه مقدار ارزش دارد؟
- چه میزان در گسترش کار و فعالیت خود موفق بوده است؟
- چشم اندازهای آینده و برنامهریزیهای هدفمند آن کدام است؟
- و…
اما از دیدگاه دکتر انت ارزش کسب و کار در ذات آن قرار دارد و این به معناست که آن کسب و کار :
- چه تعداد نیروی متخصص را در اختیار دارد؟
- نیروهای مشغول به کار چه میزان تعهد به کار دارند؟
- حال روانی افراد در آن شرکت چه میزان خوب است؟
- و…
بهتر است که حال یک شرکت و افراد مشغول به کار در آن، خوب باشد تا اینکه یک شرکت عریض و طویل باشد.
بدون دیدگاه